در اینجا، قسمت اول از یک درس دو قسمتی درمورد "ازادی انتخاب" را شروع می کنیم و می خواهیم ببینیم که چی هست و در کجا وجود دارد. ازادی انتخاب موضوع بسیار مهمی است و وقتی ما کلاسهایی را برای نواموزان کبالا درمورد مفاهیم مقدماتی برگزار می کنیم معمولا در موقعیت های رودررو و زنده، درمیان شان یک پرسشنامه پخش کرده و چند سئوال از انها می پرسیم تا بتوانند نحوه درک شان از چیزهای دنیا را در شروع این مجموعه درسها ثبت کنند و خودشان بعدها با نگاه به انها ببینند چگونه نحوه درک شان تغییر کرده است. یکی از سئوالاتی که پرسیده می شود اینست که: "در کجاها من ازادی انتخاب دارم؟"
تقریبا صدها و صدها دانش اموز بدون استثناء و به عبارتی همه انها جواب می دهند که: "من در مورد هر چیزی ازادی دارم." دلیلش اینست که اساسا ماهیت این مرحله از اگاهی بشر همین است یعنی باور به اینکه می توانیم هر چیزی را انتخاب کنیم زیرا در این مرحله خالق به طور کامل از دید ما پنهان است. به عبارتی دیگر ما هیچ احساسی از قوانینی که موقعی های ما را خلق می کنند و بر انها حاکم اند نداریم.
دانستن اینکه ازادی چیست بسیار مهم است چون ما تلاش بسیار زیادی و شاید کل یک طول عمر را، صرف وادار کردن (دنبال کردن) چیزها و ساختن چیزها بر اساس انچه فکر می کنیم تجلی ذات (خود) ما است می کنیم تا چیزی که ما انتخاب کرده ایم ساخته بشود. شاید برای بعضی مردم ان روحانیت و برای دیگر مردم چیزهای دیگری باشد. اما شما چطور می توانید توضیح دهید که ذات (خود) تان چیست اگر ندانید که این "من" شما واقعا چیست. جستجو برای "من" یا درمورد اینکه "این "من" من چیست؟" در حقیقت جستجویی برای شناختن ان نقطه ازادی است. تجربه مجبور نشدن به وسیله چیزهایی که "من" نیستند یا به وسیله نیروهایی که خارج از این "من" هستند و توانایی هم راستا کردن مسیر زندگی با خطوطی که "من" می خواهد برای رسیدن به نتیجه دلخواهی که به دنبال انها بودیم.
در درسهای قبلی یاد گرفته ایم که ما و کل ساختار خلقت، تحت تاثیر نیروهای داخلی و خارجی قرار داریم و این پارامترهای داخلی وخارجی همیشه بر ما اثر می کنند. نیروی درونی، پارامتر درونی که بر ما عمل می کند این حقیقت است که ما همیشه به دنبال لذت و دوری از درد هستیم و این نیروی درونی یا همان برنامه ریزی داخلی من است.
اما ما براستی این اثر طبیعت خلق شده مان یا خواست گرفتن را دستکم می گیریم. ان بسیار قدرتمند است مخصوصا در مورد اینکه چطور به اتفاقات مقابل مان پاسخ می گوییم و تا زمانیکه براساس این برنامه عمل کنیم واقعا در هرموقعیتی مانند یک ربات عمل می کنیم. شاید فکر کنیم که خودمان چیزها را انتخاب می کنیم اما در واقع نمی توانیم خارج از این پارامترهای رفتن به سوی لذت و دوری از درد انتخابی انجام دهیم و هر کاری که می کنیم برای یک دلیل خودپرستانه انجام می شود. مهم نیست که شکل خارجی کار چگونه به نظر برسد.
درجه ای که تا ان حد، خودپرستی ما زندگی مان را کنترل می کند کاملا اشکار است فقط به دنیای اطرافتان نگاه کنید شما رفتاری که مردم با یکدیگر دارند را می بینید که در ظاهر خیلی زیبا به نظر می رسد اما انچه اتفاق می افتد اینست که هرگونه بخششی یا هرگونه عملی که ظاهرا نوع دوستانه به نظرمی رسد همیشه براساس یک حساب کتاب درونی برای ارضاء خود شخص است یعنی حتی در بخشیدن مقدار زیادی پول یا تلاشهای اشخاص برای کمک به فقراء یا شفا دادن بیماران، در همه اینها تا زمانیکه افراد در درون خواست گرفتن عمل می کنند یک حساب کتاب درونی وجود دارد تا این کارها برای ان شخص لذت به بار بیاورد. حالا خواه این لذت به صورت دریافت احترام از سوی دیگران باشد یا به شکل این جور فکر کردن که من مافوق و بهتر از دیگران هستم حتی اگر در این باره به مردم چیزی نگوییم ان همیشه بر اساس یک محاسبه برای دریافت لذت در درون خواست گرفتن است. این بر همه چیز غلبه دارد و تا وقتیکه در درون ان عمل می کنیم به طور مداوم به ما فشار می اورد و ما را با این فشار درونی از یک موقعیت، به موقعیت دیگر هدایت می کند.
از طرفی فشار خارجی از سوی محیط مان به ما می رسد و محیط شامل همه مراحل پیشرفت ما تا قبل از جایی است که الان هستیم و همه انچه که قبلا بر ما گذشته است را در بر می گیرد البته به علاوه موقعیت هایی که اکنون ما خودمان را در انها می بینیم. پس اجازه بدهید ببینیم که براساس جاییکه از ان امده ایم موقعیت ما کجاست.
در حالت اولیه اصلی مان، وقتی ما در خلقت یک مخلوق، در چهار فاز نور خلق شدیم در ان شرایط فقط یک روح در ارتباط با خالق وجود داشت بدون هرگونه محدودیت و قید وشرطی برای این ارتباط. این همان روح مشترک (جمعی) "ادم-ها ریشون" است و در حقیقت این حالتی است که هنوز نیز در ان زندگی می کنیم ولی الان ما هیچگونه احساسی در مورد شرایط حقیقی مان نداریم. وقتی این حالت از طریق تعدادی از فازها و به وسیله نیروی رشد که همان گسترش رشد خواست گرفتن در برابر خواست بخشیدن است پایین امد ان به یک مخلوق با خواست مستقل تبدیل شد.
و این جریان به این ترتیب که می بینید بر روی تجربیات ما بازتاب پیدا کرد. این حالت نسبتا به شکل یک ماتریکس تجربه می شود. شبکه ای دارای 600000 قسمت مستقل یا روح های فردی که همگی به یکدیگر وابسته اند. ارتباط یکی با دیگری و تاثیر مابین انها بی نهایت است انها همگی درونا به همدیگر وابسته اند در واقع به همان گونه ای که در حالت اصلی شان به هم وابسته بودند ولی اگاهی در مورد این ارتباط، در هرکدام از این تک قسمت ها از دست رفته است. هر چیزی که در هریک از این قسمت ها که خواست های فردی هستند رخ می دهد از طریق این ارتباط درونی در قسمت های دیگر نیز احساس می شود یعنی یک تاثیر وجود دارد یک تاثیر بیشمار، که در سرتاسر این سیستم احساس می شود. پس در حقیقت هیچ چیزی درون اینجا به شکل فردی عمل نمی کند اگر چه ما به خاطر پنهانی حالت حقیقی مان از خود ما، طور دیگری درک و احساس می کنیم.
در عوض، انچه در احساس درونی مان حس می کنیم چیزی شبیه اینست {تونی شروع به ترسیم می کند} که شخصی مستقل از دیگران وجود دارد و یک استفاده کننده و استثمارگر دیگران است. حقیقت اینست که روح مشترک همان محیط ما است و ان به شکل جامعه، فشار عظیمی را به ما وارد می کند فشارهای اجتماعی راههایی هستند که از طریق انها هر چیزی در محیط بر ما تاثیر می گذارد. مقدار زیادی از انچه احساس می کنیم (و خواهیم دید چقدر از ان) از این به ما می رسد و نه از این.
همانطور که می بینید ما از هر دو طرف –درون و بیرون- تحت تاثیر قرار داریم ولی هنوز هم ازادی در دنیای مادی، در طول همین عمر و نه در یک دنیای دیگر انطوریکه بیشتر ادیان می گویند قابل دسترسی است. اما ان تلاش بسیار خاصی را می خواهد تلاشی برای صعود به بالاتر از طبیعت و ماهیت خودمان، و این در ادامه روشن خواهد شد.
اجازه بدهید ببینیم که در دنیای طبیعی این موضوع چطور ظاهر می شود حیوانات به ما نشان می دهند که کیفیتی در طبیعت وجود دارد که از بردگی متنفر است. ان واقعا از فقدان ازادی متنفر است. اگر حیوانی را بگیرید مخصوصا یک حیوان وحشی را، و ان را در اسارت نگه دارید ان حیوان ضعیف می شود و در بیشتر موارد می میرد. حتی حیوانات خانگی، حیوانات اهلی شده بایستی مورد رسیدگی قرار گیرند یعنی بایستی فقدان ازادی برای انها را با دادن مقدار بیشتر غذا یا دادن پناهگاهی به شکلی خاص و مقدار زیادی توجه جبران کنید تا بتوانید طرف دیگر معادله را برای خواست گرفتن شان متعادل کنید در غیراینصورت انها انچه برایشان اتفاق می افتد را چیزی جز فقدان ازادی نمی بینند. این ترتیبی است که طبیعت ساخته شده است . ازادی نیرویی قدرتمند است و هر چیزی به سوی ازادی هدایت می شود.
حیوانات اشتباه نمی کنند چون انها به طور کامل در درون قانون طبیعت عمل می کنند مثلا وقتی گربه ای به بالای دیوار یا میز می پرد اگر با دقت به ان نگاه کنید البته من این را با دوربین های حرکت اهسته دیده ام، گربه پرشی می کند اما نقطه ای وجود دارد که تقریبا در انجا به نظر می رسد که منتقل می شود و درست در ان مکان فرود می اید. این مثل اینست که ان در جریانی از نوعی انرژی قرار دارد که او را درست انجا می برد. حیوانات اشتباه نمی کنند چون انها با دانش حرکت نمی کنند انها خودشان هیچ چیزی را محاسبه و ارزیابی نمی کنند.
حیوانی که متولد می شود می داند چه چیزی را باید بخورد و می داند ان را کجاها پیدا کند اما هیچ یک از اینها از هوشش به او نمی رسند بلکه همه انها غریزی هستند یعنی همه انها، انجا برای حیوان اماده اند. حتی اگر برای ما به نظر برسد که یک حیوان اشتباه می کند مانند وقتیکه یک حیوان به وسیله دیگری خورده می شود برای کدام حیوان این یک اشتباه است؟ انکه خورده شده یا انکه خورد. ما ان را به شکل یک اشتباه می بینیم چون تا اندازه ای خودمان در این مرحله حیوانی جای داریم یعنی بخشی از ما یک حیوان است و نمی توانیم به طور کامل خارج از سیستم را ببینیم و این جنبه را برای ان بکار می بریم و باور داریم که چیزی از دست می رود و چیزی بدست می اید جاییکه خود حیوان، کاملا درون طبیعت عمل می کند و قسمتی از سیستم است همانند سلولی درون بدن یا اندامی درون بدن- سلولی درون یک اندام و اندامی درون یک بدن- که فقط برای براورده کردن کل ارگانیسم عمل می کند و نه برای فردیت خودش، و هر چیزی که رخ می دهد مانند دوره ای که زمان زندگی کردن است و لحظه ای که زمان مردن است هر انچه که رخ می دهد در توافق با قانون طبیعت است چون حیوان درون ان قفل شده است.
پس شما می بینید که چطور در این مرحله همه چیز کاملا از پیش تعیین شده است و تمام انچه ما "غریزی" می نامیم قبل از این مرحله تعیین شده است.
می توانید به شرایط یک حیوان نگاه کنید، حداقل یک بیولوژیست می تواند ببیند، که یک حیوان از نظر جغرافیایی کجا ممکن است باشد یا براساس مقطع سال و سن حیوان و تمامی عامل ها تعیین کند که شرایط بعدی حیوان چه خواهد بود چون ما عوامل تاثیرگذار بر حیوان را می شناسیم و می توانیم ان را تا درجه مشخصی ببینیم چون ما بالاتر از این مرحله از سیستم هستیم. اما همین را در مورد خودمان نمی توانیم ببینیم و حقیقتی که ما انرا و اصلا نمی بینیم چیزیست که "ازادی انتخاب" می نامیم. برای انسان، احساس ازادی انتخاب، از کمبود اطلاعات ناشی می شود ان براستی به خاطر نادانی است چون عوامل تاثیرگذار بر روی خودمان را نمی توانیم ببینیم که کدام ها هستند. در عوض، احساس می کنیم چیزی وجود ندارد و شرایطی که داریم ناشی از اتفاقات و تصادفات است یا تقدیر تقدیر (سرنوشت) وجود دارد و شخص پاسخ های فردی خودش را برای هر چیزی دارد و خودش به طور کامل مسیر خودش را می سازد. ما براستی نمی توانیم احساس کنیم که در کجاها تاثیرات بر روی ما هستند.
پس این احساس مبهم از ازادی انتخاب را داریم اما انرا براستی نمی توانیم تعریف کنیم و به جستجوی ازادی در همه مسیرهای گوناگون داخل سیستم انسانی ادامه می دهیم یکی از روشن ترین مسیرهایی که می توانیم این گونه تغییر و تحول ها و جستجوی ازادی را در ان ببینیم تحولات سیستم های سیاسی است.
چیزیکه در سازماندهی های مردمی رخ می دهد اینست که همه چیز خوب است تا اینکه احساس می کنیم محدودیتی در برابر توانایی ما برای براورده کردن خواست های شخصی مان وجود دارد یعنی به نظر می رسد سیستم برای ما درست کار نمی کند و در نتیجه شرایطی در درون ان به وجود می اید که الزامی برای تغییر است چون اجبار از سوی خارج را احساس می کنیم. این تغییر سیستم ها را در طول زمان می توانیم ببینیم از سیستم شکارچی ها و این جور سیستم ها که "ان به راستی کافی نیست و به ما اجازه نمی دهد تا نوع مشخصی از خواست هایمان را براورده کنیم." بعد سازماندهی های بزرگتری به وجود امدند، خویشاوندیها، اما دوباره افراد دریافتند که نمی توانند انچه را که می خواهند براورده کنند و بعد اشکال مختلف دموکراسی ها به وجود امدند. درست است که این جریان همیشه در حال تغییر است اما گسترش ان تنها در سطح خودپرستی انجام می شود و اگرچه ما از درون این فرایند در حال عبور کردن هستیم اما این، فرایندی از پیش تعیین شده است و ما را هرگز به ازادی نمی رساند چون گسترش ان همیشه در سطح طبیعت کنونی خودمان (خودپرستی) انجام می شود و مکان و نقطه ازادی اشکارا در این سطح نیست.
می دانید ممکن است این نقطه ازادی انطوری که ما فکر می کنیم بزرگ نباشد ولی ان واقعا یک عامل ریز تعیین کننده است چیزی بسیار کوچک در حوزه تجربیات ما. ان ممکن است کوچک باشد اما چیزی به شدت قدرتمند است و براستی همه انچه که لازم داریم است.
در کبالا قانونی وجود دارد که می گوید: "در روحانیت اجباری وجود ندارد." رسیدن به روحانیت بدون ازادی غیرممکن است. به عبارتی دیگر قصد کبالیست این نیست که به شما بگوید که: "باید این کار را انجام دهید و ان را انجام ندهید." تمام مسیر روحانیت باید از ازادی ساخته شده باشد. یعنی شما باید در ان احساس ازاد بودن بکنید، خود مسیر باید ازاد باشد و خود هدف باید بدست اوردن ازادی باشد. اما شما فقط کاری که فکر می کنید برایتان خوب است را انجام می دهید. این سیستم به این ترتیب ساخته شده و نحوه پیشرفت ما به اینگونه است یعنی شما فقط براساس خواست هایتان انتخاب می کنید ولی سئوال اینست: خواست هایتان از کجا می ایند و کدامیک خواست های خود شما هستند؟
ما درون این زندگی "نصب" می شویم شما خودتان را در خانواده ای می یابید که خود، انرا انتخاب نکرده اید و همچنین انواع دیگر تاثیرات بر روی شما وجود دارند. انچه شما هستید یعنی شخصیت تان به وسیله ارزش های مادر و پدرتان، جامعه تان، مدرسه تان و گروه دوستانتان شکل داده می شود. انچه که درون شما به عنوان هویت شما رشد می کند انچه برایش ارزش قائلید و چیزهایی که به صورت محدودیت در نظر می گیرید همه اینها، با موقعیت اجتماعی شما برایتان تعریف می شود. و شما به عنوان یک نوجوان شورش می کنید اما این هم ازادی نیست بلکه ان فقط مخالفت در برابر چیزهایی است که برای شما اماده شده اند شما این چیزها را به وجود نمی اورید بلکه شما فقط به یک دسته از انتخاب ها پاسخ می دهید. به عبارتی دیگر اگر بخواهید تصور کنید که زندگیتان چطور می شود ان فقط یکی از مجموعه های پیش رویتان می شود یعنی مانند انتخاب یک مورد در روی منو (لیست انتخاب ها) است. حتی وقتی شما از موقعیت تان در مدرسه و تاثیر سنگین والدین تان رها می شوید و در راه ساختن مسیر خودتان در دنیا قدم می گذارید بازهم می بینید که سازمان و فشار اجتماعی هنوز بر شخص اثر می گذارد.
چیزهایی که ما با ارزش می دانیم چیزهایی هستند که برایمان تبلیغ می شوند و حتی اگر چیز دیگری را برای ارزش گذاری انتخاب کنیم ان هم یکی از موارد منو خواهد بود. همچنین موضوع عملکرد ما براساس برنامه ریزی درونی مان است، یعنی ما براساس انچه برای خودمان دلخواه می بینیم انتخاب می کنیم براساس تلخ و شیرین هایمان یا همان، چه چیزی می خواهیم و از چه چیزی دوری می کنیم؟ و ما انرا از میان چیزهایی که به وسیله جامعه برایمان اماده شده اند انتخاب می کنیم.
پس وقتی من براساس این برنامه ریزی عمل می کنم ایا این ازادی است؟
حتی خصوصی ترین اندیشه ها و خواست های ما (دانشمندان ژنتیک اکنون قادرند که به ما نشان دهند) در حقیقت مال ما نیستند و انها همگی قابل پیش بینی هستند از گرایش به سوء مصرف دارو و الکل تا اینکه شخص یک جنایتکار خواهد بود یا یک شهروند مطیع قانون، حتی حالت های خوشی را که ما به عنوان تجربه های مذهبی در نظر می گیریم می توانند به وسیله جستجوهای تثبیت موقعیت در ذهن تعیین بشوند.
پس ازادی در مورد ان خواست هایی که از یک "من" شخصی برمی ایند کجاست؟ این علم طبیعی است که به ما نشان می دهد چطور این چیزها در درون طبیعت خودپرستانه ما تعیین می شوند. کبالا حتی بیش از این را به ما نشان می دهد اینکه یک نوع کد ژنتیکی روحانی وجود دارد که در ان، ما نه فقط در طول یک عمر بلکه با جمع بسیاری از طول عمرها برنامه ریزی شده ایم و رشد ما کاملا در راستای یک سیستم رشیموت انجام می شود یعنی دوباره به یاد اوردن مراحلی که در طی انها ما از حالت ریشه روحمان سقوط کردیم.
حال اگر کل انچه ما هستیم تنها رباتهایی برای اجرای برنامه ریزی خودپرستانه مان یا رشد روحانی مان است پس در این سیستم ازادی کجاست؟ در "من" شخص، نقطه ازادی وجود دارد اما نه در تمام چیزها. ما کاملا تابع نیروهایی هستیم که ما را درونا و بیرونا گسترش می دهند. اما درست همانطوریکه در کبالا وسیله ای وجود دارد برای استفاده در مورد طبیعت خلق شده مان که همان خواست گرفتن است و تبدیل ان به خواست بخشش، به همچنین یک نقطه ازادی در محیط اطراف ما نیز وجود دارد و راهی برای فهمیدن نحوه عملکردن این سیستم تاثیرات و مهار کردن انها وجود دارد و برای پرتاب ما به سطح بالاتری از زندگی و پیوستن به خالق. این عنصر، ریشه روحمان، خواست صعود به سمت خارج و به سوی ازادی است و ان از هیچ یک از چیزهای طبیعت خودپرستانه مان اعم از بیرونی و درونی متاثر نمی شود.
اگر ما به این عامل بچسبیم و این تک عنصر را گرامی بداریم و انرا رشد دهیم و تنها به وسیله ان رشد پیدا کنیم انگاه می توانیم به بالاتر از این مرحله تاثیر صعود کنیم و کبالیست ها وسیله ای برای انجام اینکار به ما می دهند.
در درس بعدی ما بررسی هایمان در مورد ازادی را با مطالعه مقاله ای به نام "ازادی" از بعل هسولام ادامه می دهیم. در این مقاله دقیقا به ما نشان می دهد که عوامل تاثیر چه چیزهایی هستند و چطور در طول تعداد بسیاری از طول عمرها بر روی ما عمل می کنند و چطور ان قسمت کوچک را مهار کنیم تا اجازه بیابیم که درک محدودمان را ترک کنیم و وارد دنیای روحانی شویم و اندیشه خلقت را که همان پیوستن به خالق است را اجرا کنیم.
پس دوباره می بینمتون.