ازادی انتخاب، قسمت دوم: "چهار عامل"
دوباره سلام و به اشکارسازی کبالا خوش امدید من تونی کوسنک هستم.
بررسی هایمان در مورد ازادی انتخاب را ادامه می دهیم. در درس قبلی، ازادی انتخاب را از چشم تجربه های یک شخص در این دنیا دیدیم و تلاش کردیم نقطه ای پیدا کنیم که براستی در ان یک ازادی برای انتخاب کردن داریم و فهمیدیم که چگونه در یک سیستم از پیش تعیین شده زندگی می کنیم و احساس خود ما، از وجود ازادی انتخاب، به خاطر کمبود اگاهی ما در مورد نیروهایی است که اتفاقات زندگی ما را تعیین و هدایت می کنند.
اگرچه در یک دادگاه بشری ممکن است شما درخواست تجدید نظر بکنید و ادعا کنید که قانون را نمی دانسته اید و قاضی هم شاید نظرش را تغییر بدهد اما وقتی به قوانین طبیعی می رسیم هیچ روزنه گریزی وجود ندارد یعنی قوانین طبیعت به عملکرد خود ادامه می دهند چه ما انها را بشناسیم و چه نشناسیم.
حال که اوضاع اینگونه است بهتر است ببینیم این قوانین کدام ها هستند و چگونه عمل می کنند یا به عبارتی چطور وقایع هدایت می شوند و چه چیزهایی در این سیستم از قبل تعیین شده است. وقتی این قوانین را بشناسیم انگاه می توانیم در جستجوی ان نقطه ازادی انتخاب توسط خودمان باشیم و ببینیم ایا راهی هست تا بر سیستم اثر بگذاریم و انرا به سوی چیزی که "ازادی" می نامیم هدایت کنیم چیزی که یک انتخاب واقعی باشد. اجازه بدهید نگاهی به قوانین بیاندازیم.
"بعل هسولام" مقاله ای را با عنوان "ازادی" در سالهای اغازین قرن بیستم نوشته است و در ان نشان می دهد که چطور هر شکلی که ما در واقعیت مان می بینیم از ضرورت خلقتش سرچشمه می گیرد و از این نقطه به بعد به وسیله چهار عامل(فاکتور) رشد پیدا می کند و این عامل ها انرا به شکلی که اکنون می بینیم در می اورند و نیز در نهایت انرا به کمالش خواهند رساند. در این مقاله قوانین و نیروهایی را توضیح می دهد که بر روی هر چیزی در خلقت و حتی جاییکه نقطه ازادی وجود دارد عمل می کنند.
او مقاله را با نقل قولی از میدراش شموت، اغاز می کند: "بر روی لوح ها حک شده است." ان را حک (خروت) نخوانید بلکه ازادی (خیروت)، تا نشان دهد که انها از چنگال ملک مرگ ازاد شده اند.
این گفته عجیبی است و چرا او کل مقاله در مورد "ازادی" را با صحبت در مورد غلبه بر ملک مرگ شروع می کند؟ دلیلش اینست که او نیروی رشد و قوانین طبیعت را نه فقط از دیدگاه مرحله فیزیکی بلکه به شکلی که انها در همه مراحل خلقت یعنی کل واقعیت صدق می کنند بررسی می کند.
او در این مقاله نشان می دهد که همان اصولی که بر مراحل پایین تر طبیعت عمل می کنند بر روی مراحل بالاتر طبیعت نیز عمل می کنند و وقتی به انها متصل بشویم و انها را در مرحله اصلی شان بشناسیم انوقت می توانیم ببینیم که زندگی و مرگ، در حقیقت چه چیزی هستند. برای درک تمام قلمروی که بعل هسولام در این مقاله درباره اش صحبت می کند باید چیزهایی در مورد طبیعت فرم ها در مرحله بالاتر وجود، بدانیم.
کبالیست ها می گویند همه نسل هایی که در این دنیا وجود داشته اند در واقع فقط یک نسل هستند یعنی انها یک روح هستند و این جریان تکراری که ما "مرگ و زندگی" می نامیم تنها همانند تغییر لباس روح اصلی است که یک روح مشترک است. یعنی اگرچه بدن ها می ایند و می روند اما انها تاثیری بر روی چیزی که انها را می پوشد یعنی ماهیت روح ندارند به عبارتی ما در یک طول عمر که به اندازه چندین هزار سال است پیشرفت کرده ایم.
روح مشترک ادم ها ریشون به صورت یک کل خلق شد و بعد به این دنیای زمان و مکان سقوط کرد و سپس جستجویش برای ازادی را از طریق تجربه و جستجویش برای راضی شدن را با دنبال کردن خواست هایش شروع کرد و خودش را به شکل افرادی بی ارتباط با یکدیگر دید. بعد چون به هدفش یعنی ازادی نرسید وارد مرحله دیگری شد و البته به شکل نسل دیگری از افراد، برای یافتن ازادی و دنبال کردن خواست هایی مانند ثروت و اینگونه چیزها بازگشت. با عبور از انچیزی که ما تاریخ می نامیم و با عبور از نقطه تخریب معبد دوم، یعنی زمانیکه کبالا مخفی شد هنگامی که بشر به دنبال قدرت و احترام بود به نقطه ای رسید که در ان ما وارد یک دوره اصلاح مشترک شدخ ایم یعنی برای اولین بار، شایستگی احساس کردن خودمان به شکل ان کل، سرچشمه مان و انچیزی که واقعا هستیم را داریم.
از این نقطه به بعد رشد ما بایستی همراه با خطوط ماهیت حقیقی مان باشد یعنی رسیدن به خواستی نه برای دانش بلکه برای روحانیت.
این انچیزی است که "بعل هسولام" با استفاده از مثال مشخصی از طبیعت برای ما توضیح می دهد. او از دانه ای از یک ساقه گندم به عنوان مثال استفاده می کند و به ما می گوید انچه "من" ما یعنی بشریت به طور کلی از ان ساخته می شود چهار عامل است:
1) بستر
2) جریان علت و معلول مرتبط با ویژگی های خود بستر، که همواره بدون تغییر باقی می ماند.
3) علت و معلول درونی که در نتیجه تماس با نیروهای خارجی تغییر می کند.
4) علت و معلول نیروهای خارجی عمل کننده بر روی ان که به طور کامل از سوی خارج هستند.
او اینها را چنین توضیح می دهد:
1) "بستر"، یعنی ماده اولیه مربوط به ان موجود، "چون در زیر نور خورشید هیچ چیز تازه ای وجود ندارد." و هرگونه اتفاقی که در دنیای ما رخ می دهد "هستی از نیستی" نیست بلکه "هستی از هستی" است. یعنی موجودی مستقل است که شکل قبلی اش را از تن در اورده است و شکل دیگری متفاوت از اولی بر تن کرده است این موجودیت مستقل همان چیزیست که "بستر" در نظر گرفته می شود و در ان قدرتی قرار داده شده است که در انتهای شکل گیری ان رویداد اشکار و تعیین بشود. پس مطمئنا این عامل اصلی و اولیه به شمار می رود.
عامل اول، "پایه" یا "ماتزا" گفته می شود و ماده بنیادین و اساسی ای است که ما از ان ساخته شده ایم. این ماده به وسیله خالق به ما داده شده و بر روی ما نصب شده است و کل وجود ما را تعریف می کند. این تنها چیزیست که خالق انرا از هیچ خلق کرد این "وجودی از بی وجودی" است چیزی از هیچ.
این ماده ما است و قبل از اینکه خودمان را به شکل کنونی مان احساس کنیم ساخته شده است."بعل هسولام" مثال یک دانه گندم را می اورد چون ما فقط وقتی جریانی را می فهمیم که بتوانیم انرا با استفاده از هوش و احساس مان از بالا مشاهده کنیم. می توانیم یک دانه را برداریم و مثلا با قراردادن ان در خاک باعث "مرگ" یا تجزیه ان بشویم. ان به خاک تبدیل می شود و شکل و زندگی اش یا فرم قبلی اش را از دست می دهد. اما در انتهای تجزیه اش، باعث شکل دیگری از زندگی می شود و ان ماهیت، ماتزا یا بنیان که خودش اطلاعات خالص است از شکل ان دانه به یک شکل تازه تری منتقل می شود و فرم جدید یک ساقه گندم را خواهد گرفت.
پس می بینیم که ماهیت، به هیچ وجه با لباس کنترل نمی شود بلکه چیزیست که می تواند به فرم های تازه ای از زندگی لباس بپوشد حال اگر بتوانیم شروع به دیدن همین سیستم عمل کننده نسبت به مرحله انسانی خودمان بکنیم انوقت می ببینیم چه چیزی در حال رخ دادن است و با توانایی به جهت دهی به انچه رخ می دهد نقطه ای بیابیم که در ان، براستی یک نوع انتخاب، در این جریان داشته باشیم.
این پایه، این "ماتزا- MATZA"، حاوی منشاء و همچنین اندیشه همه نیاکان ما است یعنی شامل کیفیت های ذهنی شان به علاوه همه دانش انباشته شده شان. که اینها، در فرم جدید زندگی ، به شکل تمایلات ناخوداگاهانه در ما احساس می شوند انها می توانند به صورت مثبت یا منفی بیان بشوند – بسته به نوع رشد لازم برای مراحل بعدی زندگی- و اینها شامل هوش خودمان، کیفیت های حسی به علاوه کیفیت های فیزیکی هستند. این پایه، هرگز به وسیله خود ما نمی تواند تحت تاثیر قرار بگیرد چون قبل از ما خلق شده و تاثیری بر رویش نداریم.
"بعل هسولام" در مورد عامل دوم چنین ادامه می دهد:
2) ان جریان علت و معلول است که به ویژگی خود "بستر" وابسته است و تغییر هم نمی کند. مثلا یک ساقه گندم که در زمین می پوسد را در نظر بگیرید در نتیجه ان تعداد زیادی ساقه گندم می رویند. ان فاز پوسیده شده "بستر" در نظر گرفته می شود یعنی ماهیت گندم، شکل قبلی اش را که همان شکل گندم است از دست داده و شکل گندم پوسیده را به خود گرفته است. حال پس از پوسیده شدن در زمین، ان قابلیت شکل دیگری را دارد که شکل ساقه های گندم است و برای روییدن از ان بستر که همان دانه است تعیین شده است.
همه می دانند که این "بستر"، نه حبوبات و نه جو می تواند بشود بلکه ان، تنها قابل قیاس با شکل قبلی ای می تواند باشد که اکنون با تبدیل شدن به ساقه گندم انرا از دست داده است. البته ان تا حد معینی، هم از لحاظ کمی و هم کیفی تغییر می کند چون در شکل قبلی فقط یک دانه وجود داشت و حالا ده تا بیست ساقه وجود دارند و در مورد مزه و ظاهر نیز همینطور، اما ماهیت شکل گندم بدون تغییر می ماند بنابراین جریانی از علت و معلول، متناسب با ویژگی خود "بستر"، وجود دارد که هرگز تغییر نمی کند و حبوبات هرگز از گندم خارج نمی شوند. این عامل دوم است.
چطور می توانیم این را درک کنیم؟
اینجا ما عامل اول، "ماتزا" یا ماهیت خلقت و فرم را داریم درون ماتزا، کیفیت هایی را داریم که ماهیتش را مشخص می کنند همان هایی که با جای گیری در درون فرم های جدید زندگی، ادامه خواهند یافت. این عامل اول، پایه یا اولین است.
در اطراف ان، چیزیست که او "عامل دوم" یا "جریان علت و معلول که وابسته به ویژگی خود بستر است." می نامد. یعنی برنامه ای وجود دارد که فقط به کیفیت های درون ماهیت پایه، وابسته است. ان مانند یک برنامه کامپیوتری است و مستقیما به وسیله کیفیت های درون ماهیت، جهت داده می شود. و این برنامه، برنامه رشد است بطوریکه قسمتی از وضعیت از پیش تعیین شده فرم است که به هیچ عنوان نمی تواند تحت تاثر قرار بگیرد. این سیستم ثابتی است که طوری طراحی شده تا براساس رشد ان، کیفیت های درون ماهیت، کار کند. این عامل دوم است. همانند اولی بر این چیزها نیز نمی توانیم اثری بگذاریم و اینها به وسیله خالق تعیین شده اند. در مورد این دو مرحله از خلقت، مدیریت کلی و کاملی وجود دارد و این ماهیت، با تاثیر این برنامه به رشد و کمال نهایی اش خواهد رسید – به استفاده از زمان، مکان و هر چیزی که باید رشد کند.
دو عامل بعدی، سومی و چهارمی، نسبت به انچه تاکنون دیده ایم بیرونی تر هستند بیرونی برای روح. انها برای رشد دادن ما به شیوه ای که احساس می کنیم برخلاف خواستمان است بر ما فشار وارد می کنند.
"بعل هسولام" اینگونه ادامه می دهد:
3) عامل سوم: جریان علت و معلول درونی بستر است و با روبرو شدن با نیروهای خارجی محیطش تغییر می کند. یعنی می بینیم که از یک ساقه گندمی که در زمین می پوسد ساقه های زیادی می رویند که گاهی بزرگتر و بهتر از قبلی هستند.
بنابراین بایستی عامل های بیشتری اینجا درگیر باشند که با نیروهای پنهان شده از محیط یعنی همان "بستر" همکاری می کنند و به همین دلیل افزایش در کمیت و کیفیت که در شکل قبلی گندم غائب بود اکنون ظاهر شده است. این عوامل، مواد معدنی موجود در زمین، باران و نور خورشید هستند همه این عوامل با درگیر کردن نیروهایشان و پیوستن به نیروی خود بستر و به شیوه علت و معلولی باعث افزایش زیادی در کمیت و کیفیت برای این رویش شده اند.
بایستی بدانیم که این عامل سوم، به درونیت "بستر" می پیوندد چون نیروی پنهان در "بستر"، انها را کنترل می کند یعنی به این دلیل احساس می شوند که انها با چیزی در برنامه درونی و خود کیفیت در تماس هستند و مثلا اگر شما همان اب و باد را برای یک سنگ فراهم می کردید برخلاف گیاه، هیچ چیزی تولید نمی شد پس انها باید وابسته به کیفیت های درونی باشند پس هنوز ویژگی های خیلی زیادی ناشی از تاثیر خارجی بر روی روح وجود دارند که مستقیما به ان وابسته اند.
و از گذشته دور همه این تغییرات متعلق به گندم هستند و نه گیاه دیگری. بنابراین ما انها را به عنوان عوامل درونی می شناسیم اما انها با عامل دوم که از هر لحاظ نامتغییر است فرق دارند چون عامل سوم هم در کیفیت و هم در کمیت تغییر می کند.
این عامل سوم، خارجی ها به طور جزئی می توانند بر رشد تاثیر بگذارند و تاثیری روی خود ماهیت، ندارند بلکه فقط بر روی کیفیت اثر گذارند که ایا ان به خوبی رشد می کند یا نه، البته با توجه چیزهایی که ان را احاطه کرده اند و بر برنامه رشد تاثیر می گذارند.
شما می توانید یک ازمایش انجام دهید و دو دانه را در زمین بکارید یکی در جایی که نور و اب کافی وجود ندارد و دیگری در جایی که شرایط اولیه یعنی اب و نور فراوان، دمای مناسب و خاک خوب وجود دارد. و شما خواهید دید که گیاهی که می روید هنوز گندم است اما ان، یا گندم خوبی خواهد بود یا بد و مثلا دارای ساقه های بسیار یا کمی خواهد بود که این تاثیر عامل سوم است.
نیروهای خارجی یا نیروهای بیرونی ای که به ماهیت درونی و برنامه ان می پیوندند. (علت و معلول درونی که در نتیجه تماس با نیروهای خارجی تغییر می کند.) پس می توانیم این نیروهای اب و هوا و نور و مواد معدنی را داشته باشیم ولی اینها خود دوباره با برنامه هدایت می شوند و بر این تاثیر می گذارند که برنامه چقدر خوب بر روی پایه عمل کند و این عامل سوم بود.
این عامل خارج از روح است و مانند یک نیروی خارجی احساس می شود چیزی بر خلاف خواستمان، اما ما نمی توانیم تعیین کنیم که نیروهایی که قرار است بر روی این برنامه عمل کنند کدام ها هستند نیروهای معینی برنامه را بالا می برند و دیگران بر رویش تاثیری ندارند به عبارتی دیگر ما هیچ کنترلی بر روی این عامل سوم هم نداریم.
4) عامل چهارم: این جریانی از علت و معلول وابسته به عاملهای خارجی است که از بیرون بر ان عمل می کنند. یعنی اینها مانند مواد معدنی، نور یا باران رابطه مستقیمی با گندم ندارند اما عامل هایی جدا از انها هستند مانند گیاهان همسایه، یا اتفاقات دیگری مانند تگرگ، بوران و غیره.
و ما این چهار دسته عامل را چسبیده به گندم در سرتاسر مراحل رشدش می بینیم و هر شرایط خاصی که گندم در ان قرار می گیرد وابسته به هر چهارتای این عوامل است و کمیت و کیفیت هر مرحله به وسیله انها تعیین می شود. به همان شکلی که در مورد گندم توصیف کردیم همین ترتیب و عوامل در مورد هراتفاقی در دنیا صادق است حتی در مورد اندیشه ها و ایده های ما.
هدف اندیشه خلقت اینست که کل زنجیر تحولات رسیدن به ازادی در یک طول عمر رخ بدهد و این دوره "پایان اصلاح" خوانده می شود و تازمانیکه این موضوع رخ بدهد خودمان را در حال ادامه دادن به رشد و بازگشت به چیزی که تجربه یا دنیای فیزیکی می نامیم خواهیم یافت.
تمام اینها، برای ما از پیش تعیین شده است در کل این سیستم تنها یک چیز وجود دارد که می توانیم انرا تغییر دهیم و ان سرعت رشد است جوریکه ان می تواند در یک طول عمر ما بدست بیاید.
این عامل چهارم، چیزیست که ما بر روی ان تاثیر گذار هستیم یعنی کل سیستم رشد از پیش تعیین شده، از محیطی که در انجا رشد می کند متاثر می شود پس شخص می تواند عامل های اول و دوم بسیار ضعیف و منفی ای داشته باشد ولی با قرار دادن این عامل ها و این سیستم رشد و ماهیتش در یک محیط مناسب، کیفیت رشد بالارفته و سرعتش بسیار شتابدار بشود.
این همان حوزه کوچک ازادی ماست که اگرچه ریز است اما تاثیرش بسیار زیاد است.
اما انچه در مرحله انسانی به وسیله این چهار عامل، تحت رشد است چیست؟ ان فقط نیت (قصد، نحوه توجه و نگرش) است یا ان اندیشه است. چطور می توانیم مسئول چیزهایی که کنترلی بر رویشان نداریم باشیم؟ اندیشه ها و اعمال اولیه ما تحت کنترل ما نیستند بلکه ما فقط توانایی انتخاب محیط را داریم.
و این چه هنگامی مهم است؟ وقتیکه "نقطه در قلب"، درون روح یک شخص ظاهر بشود. انگاه خالق این شخص را بر می دارد و او را در محیطی قرار می دهد که اجازه رشد همه این عوامل درون روح را تا حد کمال بدهد. این محیط باید محیطی انسانی باشد یعنی از اندیشه و نیت ساخته شده باشد. بنابراین در انتخاب محیط مناسب، تنها کاری که شخص باید انجام دهد انتخاب اندیشه های درست است یعنی نقشه درستی از واقعیت و مسیر به سوی براورده کردن این هدف را بیابد که همان کتاب های درست هستند.
همچنین شخص به گروه درستی از دوستان نیاز دارد افرادی که دقیقا همان خواست کامل کردن رشدشان در یک طول عمر را دارند البته بر اساس اندیشه های درست و همچنین راهنمایی که به انها روش درستی را نشان داده و انها را از میان مسیر عبور دهد.
وقتی "نقطه در قلب"، ظاهر شود خالق شخص را بدرون ان محیط می برد. محیطی که از نیروها و تاثیراتی ساخته شده که به روح اجازه می دهند تبدیل و تحولش را در یک طول عمر کامل کند. به ما بپیوندید وقتی بیشتر به کتاب های درست و روش درست می پردازیم. پس می بینمتون.