مرا سری است چون جام روز اولاز حق عنایت واز ما ظرف خواستاران
در ظرف ما ریزد از عشق ونور واصلاح
نورت چراغ راهم، آیم چو شهسواران
آنروز که جام جانم معکوس جان حق شد
چون سرنگون فتادم از پله ها چو ماران
عشقت به دل چو افتاد اصلاح عالمم کرد
یک صد به پله آیم چون خیل بی قراران
آید چو نوبت بیست ,, به پنج تکیه کردم
بر من در آی اینک چون جان جام داران
ششصد به سیزده خوی حیوانیم ببخشای
نورت به جام من ریز با وحدت ومدارا
نوشته ای از ناهید