دیدار او
چون مشتاق شوی دیدار او
چون ره کنی در راه او
مست شوی، سیراب شوی از بحر او
من تو شوم، تو من شوی در بر او
دیدار کنی رخسار او
بارفتن در راه او
من ما شوم کامل شوی از نور بی همتای او
وانگه،،، قوس مانع رد کنی از شوق او
آگه شوی از راز کائنات او
حل شوی در مهر او
گویا،،، همانا یک شوی با نام او
همتا شوی با حسن بی همتای او......
آب حیات
ای عاشقان راه حقیقت، در یابید این روایت
سر چشمه آب حیات است این بشارت
نه ظلم است ونه محنت
نه دین است ونه مسلک
پیامدار مساوات است و وصلت
بیدار کند هر خفته ای از خواب غفلت
عصاره عشق است وتنها حقیقت
آب حیات است این حکمت.....
یگانگی
یگانگی شراره عشقی است
که هزاران خورشید تابناک را در بحر بیکران افروخته
که باغ عالم هستی را به گلهای رنگارنگ حقایق آراسته
که در وادی مقدس قلب پاکان عالم مشعل افروخته
یگانگی همان فریادی است
که در ملکوت آسمان از ازل تا ابد پیچیده
همان بارقه عشق است
عشق الهی، عشق پاک
عشق فوق عقل وادراک.....
این زوهر است
ای عاشقان، ای بدنبال ره گشتگان
این زوهراست که بشارت میدهد
روح را از قفس تن پرواز میدهد
از غیب و نهان پیغام میدهد
سرکشان عالم را از خواب غفلت بیدار میکند
شهوت غرور،حس مال،جاه وجلال را خاموش میکند
کلامش دلها را گرم محبت، غرق فکرت، مست حقیقت میکند
نیکوکاری واحسان را بیان میکند
زشتی را به زیبایی ،من را به ما تبدیل میکند
جان را به عشق الهی دمساز میکند
روح خفته را بیدار و پدیدار میکند
این زوهراست، این زوهر..............
دانه های محبت
فصل، فصل کاشتن است.
دانه، دانه می کاریم،
نه در خاکمان،،، که در دستمان
دانه های محبت را، دانه های عشق و همبستگی را......
دانه ها را از عاطفه سیراب
از دوستی لبریز خواهیم کرد
دیگر دستانمان تهی نخواهند بود
و در غربت نمی پوسیم، نمی خشکیم
دیگر دستانمان بارور خواهند شد
و در بهشت، بارقه عشق را، وادی نور را،
به ارمغان خواهند آورد
و گلهای یکرنگ عاطفه را،
به مهمانی دلهای خالی و دستهای تهی خواهند برد
و در آنجا،،، همه گلها را شریک خواهیم بود
و در آنجا،،، عشق را، نوعدوستی را،
با یکرنگی و برابری تقسیم خواهیم کرد،
فصل، فصل کاشتن است.
دانه ، دانه می کاریم،
نه در خاکمان،،، که در دستمان
دانه های محبت را، دانه های عشق و همبستگی را......
" ناهید"
