ای ساقی مشتاقان، خالی شده پیمانه
مشتاقتر از پیشام، بنما ره میخانه
مِی روشنی جانهاست، روشنگر چشم ماست
چندیست نیام مست و ، گم گشته ره خانه
بی می زلب خشکم، هذیان و هدر رفته
بیرون زِ دمِ مستی، هُشیارم و دیوانه
گر بادهات ای ساقی، دیوانه کند مردم
خالی بنما گردون، از عاقل و فرزانه
.....
با عشق مرا عهدیست، تا زنده کنم خود را
تا تازه کنم پیمان، پر کن دو سه پیمانه
با دنیایی عطش و اشتیاق و با تقدیم ادب و احترام
و با ابراز مراتب عشق و قدردانی
م. زوار